شهادت
|
جراحتهای جنگ توان ایوب را کاسته بود حدود هفتاد عمل جراحی بر بدن او انجام شد اما باز هم ترکشها و جراحات باقی ماند اوائل پائیز سال 1380 درد پایش افزایش یافت گفت: دیگر تحمل ندارم با محمدحسین به تبریز میروم تا دکتر پایم را قطع کند» خواهش کردم بماند مدرسه محمدحسین را بهانه کردم اما فایدهای نداشت بالآخره با محمدحسین به راه افتاد در میان راه آتش سیگار ایوب بر روی صندلی افتاد بوی سوختگی در ماشین پیچید، اما ایوب بدون لحظهای تأمل راهش را ادامه داد یکباره ماشین برگشت. برای چند لحظه همانگونه حرکت کرد، با توقف کامل ماشین محمدحسین به زحمت پیاده شد پیکر پدر در کنار جاده بود او به علت ضربه مغزی در ساعت 10 روز چهارم مهرماه سال 1380 به آسمان بال گشود دلم گواهی میداد که این آخرین سفر ایوب است محمدحسین همانجا کنار پدر بر زمین نشست. |