قلم بسیج

عصاره درد

ایوب عصاره غم و درد بود سر، فک، چشم، صورت، گردن، قلب، ریه، کمر، دست، کتف، در تمام پیکرش ترکشی وجود داشت بعد از اینکه انگشتان دستش قطع شد، عضلات پشتش را به دستش پیوند زدند او حتی در زمان طاغوت جراحتی در بدنش داشت ساواک او را از بام مسجد جامع تبریز به پائین انداخت، به طوریکه تا مدتها دچار ناراحتی پا بود، اما باز هم صبورانه با ذکر یا ابوالفضل (ع) و یا فاطمه الزهرا (س) سعی می کرد درد را تحمل کند.گاهی اوقات نیز مطلب می‌نوشت و آنها را برای روزنامه‌های کیهان، رسالت، جمهوری اسلامی، و .... میفرستاد یادم هست در روستاهای قره‌چمن و بوستان مدرسه ساخت. حتی در روستایی یک مدرسه دخترانه به نام فجر تأسیس کرد تا دختران نیز بتوانند ادامه تحصیل دهند. ایوب با 70% جانبازی هیچ‌گاه از پای ننشست و تا پایان عمر به مردم ایران اسلامی خدمت نمود.

منبع:مطالب ارسالی از طرف خانواده شهید

راوی: همسر شهید



  • کلمات کلیدی : ترکش، عصاره درد، ساواک، ذکر، جانباز
  • نوشته شده در  چهارشنبه 87/11/9ساعت  8:32 صبح  توسط حسن بلندی کرویق 
      دیدگاه دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    افتخار انتخاب
    چهارمین جشنواره شعر مبعث
    بسیج و امام
    تبریک پیروزی دکتر احمدی نژاد
    پیام
    [عناوین آرشیوشده]